سحرسحر، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

نازه لبخنده سحر

بدون عنوان

سلام و درووووووووووود به همه   خیلی اوضاعم به هم ریخته است عجیب داغون شدم خیلی خسته   شدم جدن که بچه داری اونم دوتا بچه بافاصله سنی کم آدمو داغون   میکنه تازه اول راهم اما خیلی نا امید شدم روزی نیست که گریه نکنم   بهارم خیلی کوچولوه نمی خوام صدمه ببینه توی این اوضاع سحر جونم   هم که نوزاده و خیلی هم کوچولو و ضعیفه کلن همه چی ریخته به هم   بهار از همون ساعات اولی که سحر رو روی تخت کنار من دید چنان بغضی کرده بود که اگه بهش تلنگر می زدی منفجر می شد اما ازونجایی که دخترکم توداره فقط بهمون خیره خیره نگاه می کرد و هرچی بهش می گفتم بیابغلم مث چوب محکم ایستاده بود تکو...
5 ارديبهشت 1392

دختری مثل برگ گل ....

دختري مثل برگ گل زيبا و به شيريني عسل دارم عطر احساس ميدمد در من گل سرخي كه در بغل دارم روزي از باغ ياسها آمد در تمامي احساس من پيچيد زندگي در وجود من گل كرد هر زماني كه دخترم خنديد گاهي احساس ميكنم بايد يك فرشته از آسمان باشد يا خداوند نورها ميخواست كوثر عاشقي روان باشد او به من هديه داد بال و پري كه تمام تكامل من بود مادري عاشقانه اي كه فقط امتيازي براي هر زن بود شعر در حس من نميگنجد حس مادر نوشتن سخت است دوست دارم ببينمش در اوج حس كنم تا هميشه خوشبخت است ...
5 ارديبهشت 1392
1